زخیفلغتنامه دهخدازخیف . [ زَ ] (ع مص ) فخر کردن و تکبر نمودن . و بدین معنی است زَخْف و اِزخاف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به زخف شود.
زخفلغتنامه دهخدازخف . [ زَ ] (ع مص ) فخر کردن و تکبر نمودن . و همچنین است ، زخیف و ازخاف . مزخف ، مرد متکبر. (منتهی الارب ). نازیدن و گردنکشی کردن . مصدر دیگر آن زخیف و وصف از آن زاخف ومِزْخَف می آید. (از القطر المحیط) (از متن اللغة).