اجدرلغتنامه دهخدااجدر. [ اَ دَ ] (ع ن تف ) ارآی . الیق . اَحری . احق ّ. سزاوار. (مهذب الاسماء). سزاوارتر. جدیرتر. اولی .
ازدارلغتنامه دهخداازدار. [ اَ ] (اِ مرکب ) نامی است که در لاهیجان بدرخت آزاد دهند و نامی است که در علی آباد - حاجیلر به ((زلگووا (پلانیرا) کرناتا)) میدهند و نامهای دیگر آن در آستارا نیل ، و در گردنه ٔ چناران آقچه آغاچ است و چوب آن نهایت قابل انحنا است و در رشت چانچو از آن کنند. رجوع به ازاد شو
loomedدیکشنری انگلیسی به فارسیسرخ شده، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
loomsدیکشنری انگلیسی به فارسیلوم ها، نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
loomدیکشنری انگلیسی به فارسیپارچه، نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
منوالدیکشنری عربی به فارسیکارگاه بافندگي , دستگاه بافندگي , نساجي , جولا يي , متلا طم شدن(دريا) , ازخلا ل ابريا مه پديدارشدن , ازدور نمودار شدن , بزرگ جلوه کردن , رفعت , بلندي , جلوه گري از دور , پديدارازخلا ل ابرها
پرندۀ هدایتپذیرازدورunmanned aerial vehicle, unattended aerial vehicle, UAVواژههای مصوب فرهنگستانهواگَردِ موتوردار بدون سرنشینِ یکبارمصرف یا قابلبازیافت که با نیروهای آئرودینامیکی بهصورت خودکار یا با واپایش از راه دور به پرواز درمیآید و برای حمل محمولههای متعارف یا مرگبار به کار میرود اختـ . پهپاد