آزردگیلغتنامه دهخداآزردگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) صدمه . جراحت . خستگی . || رنجگی .رنجیدگی . دلتنگی . دلخوری . || خشم . غضب .
عجردیلغتنامه دهخداعجردی . [ ع َ رَ دی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به طائفه ای از خوارج از ازارقه منسوب به عبدالکریم بن عجرد و او از اصحاب عطیة الاسود الحنفی یمامی است . (از اللباب ج 2 ص 123). و رجوع به عجارده شود.
آزردگیدیکشنری فارسی به انگلیسیabrasion, bruise, chafe, fret, hurt, irritation, peeve, pique, ruffle, stew, stigma, umbrage