اجفرلغتنامه دهخدااجفر. [ اَ ف َ ] (اِخ ) موضعی است میان خزیمیه و فید. (منتهی الارب ). کوه واسعی است واقع در میانه ٔ فید و خزیمیه و تا فید براه مکه سی وشش فرسنگ راه است و زمخشری گفته آبی است از آن بنی یربوع که بنوجذیمه آنرا از ایشان گرفته اند. (مراصد).
اجیفرلغتنامه دهخدااجیفر. [ اُ ج َ ف ِ ] (اِخ ) موضعی است واقع در قسمت سُفلای سَبُعان از بلاد قیس و اصمعی گوید آن بنی اسد راست . (معجم البلدان ).
اظفرلغتنامه دهخدااظفر. [ اَ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ ظُفر بندرت . (از متن اللغة). ج ِ ظُفر. (ناظم الاطباء). رجوع به ظفر شود.
بارفتنفرهنگ فارسی معین(فَ تَ) [ ازفر. ] ( اِ.) فرآورده های بلوری مات به صورت ظروف و اشیاء تزیینی نیمه شفاف که از نوعی خاک چینی ساخته شده اند.