لغتنامه دهخدا
زق . [ زِق ق ] (ع اِ) خیک می و جز آن . (دهار). خیک یا پوستی است برای شراب و جز آن که موی آن رابریده باشند نه برکندیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سقاء. (اقرب الموارد). سقاء. مشک . خیک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مشک که در آن آب پر کنند. (غیاث اللغات ) ج ، اَز