ازمولهلغتنامه دهخداازموله . [ اِ م َ ل َ / اُ ل َ ] (ع ص ) آهو و گوزن بانگ کننده . (منتهی الارب ). ازمول .
مجموع اجماليدیکشنری عربی به فارسیدرشت , بزرگ , ستبر , عمده , ناخالص , زمخت , درشت بافت , زشت , شرم اور , ضخيم , بي تربيت , وحشي , توده , انبوه , وزن سرجمع چيزي( ) , جمع کل , بزرگ کردن , جمع کردن , زمخت کردن , کلفت کردن , بصورت سود ناويژه بدست اوردن
ازموللغتنامه دهخداازمول . [ اِ م َ / اُ ] (ع ص ) آهو و گوزن بانگ کننده . (منتهی الارب ). بز کوهی بانگ کننده . (مهذب الاسماء). بز کوهی آوازکننده . ازموله .