من قبلدیکشنری عربی به فارسیبدست , بتوسط , با , بوسيله , از , بواسطه , پهلوي , نزديک , کنار , از نزديک , ازپهلوي , ازکنار , درکنار , از پهلو , محل سکني , فرعي , درجه دوم
لحمرلغتنامه دهخدالحمر. [ ل َ ح ِ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان جراحی ، بخش شادگان ، شهرستان خرمشهر، واقع در 77 هزارگزی شمال خاوری شادگان ، دارای 50 تن سکنه . راه اتومبیل رو خلف آباد به بهبهان ازکنار آن میگذرد. (از فرهنگ جغر
خوش مقاملغتنامه دهخداخوش مقام . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سپاه منصور شهرستان بیجار واقع در 43 هزارگزی جنوب باختری حسن آباد به سوگند. کنار راه عمومی بیجار به تکاب کوهستانی و سردسیر با <span class="hl" dir="lt
اضالةلغتنامه دهخدااضالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اضیال . بر زمین رویانیدن ضال را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ضال بمعنی سدر و کُنار است . رویانیدن درخت ضال و آن قسمی ازکُنار است که از باران آب خورد. (ناظم الاطباء). بسیارسدر شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). اضیلت و اضالت الارض ؛ هرگاه در آن ضا
خشکرودلغتنامه دهخداخشکرود. [ خ ُ ] (اِخ ) قصبه جزء دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان ساوه ، واقع در بیست و دو هزارگزی شمال باختری زرند کنارراه شوسه زرند به خرقان . محصول آن غلات و انگور و بادام و میوه های سردسیری ، شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری . صنایع گلیم بافی و جاجیم بافی و راه نیمه شوسه ازکن