لغتنامه دهخدا
اسبطرار. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) بر پهلو خفته یازیدن . (منتهی الارب ). پهن واشدن . پهلو خفتن . کشیده شدن و دراز شدن . || شتاب رفتن شتران . (منتهی الارب ). تیز رفتن شتر. || راست و درست شدن بلاد. (منتهی الارب ): اسبطرّ البلاد؛ استقامت . (قطر المحیط). || یازیدن و دراز شدن ذبیحه . (من