استااوئلیلغتنامه دهخدااستااوئلی . [اِ ءِ ] (اِخ ) قریه ای درالجزیره و آن در قدیم مقام فرقه ٔ مذهبی تراپیست بود و دارای موستانها است .
اشتاوللغتنامه دهخدااشتاول . [ ] (اِخ ) (صحیفه ٔ یوشع 5 : 33) شهری بود بر در مملکت یهودا که سبط دان بر آن دست یافته . (سفر داوران 13 : 25 و <span class="hl" dir
استأهلدیکشنری عربی به فارسیاستحقاق داشت (پيدا كرد) , شايسته بود , شايستگى پيدا كرد , صلاحيت داشت , مستحقّ (مستوجب) شد
استحلاءلغتنامه دهخدااستحلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شیرین شمردن چیزی را. شیرین آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). شیرین آمدن به ذائقه . || شیرینی خواستن .