اشتآزلغتنامه دهخدااشتآز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اشتئاز. رمیدن . (منتهی الارب ). اِشتَاءَز؛ نفر. (اقرب الموارد).
استاشلغتنامه دهخدااستاش . [ اُ ] (اِخ ) (سن ...) وی سربازی در سپاه طرایانوس (تراژان ) بود و در زمان ادریانوس بشهادت رسید. ذکران او 20 سپتامبر است .
شیپور استاشeustachian tube, auditory tubeواژههای مصوب فرهنگستانلولهای که ابتدای آن استخوانی و انتهای آن غضروفی است و گوش میانی را به حلق وصل میکند
استاشلغتنامه دهخدااستاش . [ اُ ] (اِخ ) (سن ...) وی سربازی در سپاه طرایانوس (تراژان ) بود و در زمان ادریانوس بشهادت رسید. ذکران او 20 سپتامبر است .
استاشلغتنامه دهخدااستاش . [ اُ ] (اِخ ) (سن ...) وی سربازی در سپاه طرایانوس (تراژان ) بود و در زمان ادریانوس بشهادت رسید. ذکران او 20 سپتامبر است .
شیپور استاشeustachian tube, auditory tubeواژههای مصوب فرهنگستانلولهای که ابتدای آن استخوانی و انتهای آن غضروفی است و گوش میانی را به حلق وصل میکند