اشتودلغتنامه دهخدااشتود. [ اَ ت َ وَ ] (اِ) نام روز دوم است از خمسه ٔ مسترقه ٔ قدیم . و بجای فوقانی ،نون هم آمده است [ یعنی اشنود ]. (برهان ). و رجوع به اشنود شود. || بودن آفتاب در برج عقرب ودرین روز مغان یعنی آتش پرستان جشن کنند. (برهان ).
اشتودفرهنگ فارسی معین(اُ تَ وَ) = اشتوذ: 1 - (اِخ .) بخش دوم از پنج بخش گات ها. 2 - روز دوم از اندرگاه .
استحوذ عليدیکشنری عربی به فارسیسيطره يافت بر , مسلط شد بر , كنترل را به دست گرفت , غلبه پيدا كرد بر , فائق آمد بر , پيروز شد بر , سلطه پيدا كرد بر , چيره شد بر
استواطلغتنامه دهخدااستواط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اضطراب . اشتباه . مضطرب و مشتبه شدن کار. (منتهی الارب ).
stoutدیکشنری انگلیسی به فارسیچاق و چله، نوعی ابجو، آبجو استاوت، تنومند، ستبر، ضخیم، نیرومند، محکم، تومند، سخت، شق، قوی بنیه، با اسطقس