استبغاءلغتنامه دهخدااستبغاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جستن :استبغیته ؛ جستم او را. (از منتهی الارب ). || اعانت خواستن . || مطلوب خواستن از کسی . || بر طلب داشتن کسی را. (منتهی الارب ).
مستبغیلغتنامه دهخدامستبغی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استبغاء. جوینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استبغاء شود.