استیتانلغتنامه دهخدااستیتان . [ اِ ] (ع مص ) استئتان . خریدن ماچه خر. خریدن ماده خر: استأتن الرجل ؛ خرید مرد اتان را و برگزید آنرا برای خود. (منتهی الارب ). || استأتن الحمار؛ ماچه خر گشت خر نر؛ اتان گردید خر نر. (منتهی الارب )؛ یعنی خوار گردید مرد پس از ارجمندی . - امثال <
استیثانلغتنامه دهخدااستیثان . [ اِ ] (ع مص ) فربه گردیدن شتران . (منتهی الارب ). فربه شدن شتران . || باقی ماندن چیزی . || استوار گردیدن چیزی . || بسیار ورزیدن مال را. یقال : استوثن من المال ؛ ای استکثر منه . || دو فرقه گردیدن خرمابنان ، یعنی خرد و کلان . (منتهی الارب ). بزرگ و خرد بودن خرمابنان
استثناءلغتنامه دهخدااستثناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کردن . (منتهی الارب ). بیرون کردن چیزی از حکم . (وطواط). بیرون کردن از مجموعه ای چیزی را. (غیاث ). از حکم عمومی بیرون کردن . محاشاة. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تحلل . (تاج المصادر بیهقی ). || در یمین کلمه ٔ انشأاﷲ گفتن . (منتهی الا
استثنائیلغتنامه دهخدااستثنائی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استثناء. || (اصطلاح منطق ) در علم منطق قسمی از اقسام قیاس باشد که شرح آن بنحو کامل در ذکر معنی لفظ قیاس گفته آید. (کشاف اصطلاحات الفنون ). قیاس استثنائی ...آن بود که نتیجه یا نقیض نتیجه در مقدماتش مذکور بود بالفعل . و آن از شرطیات توان
استثناءلغتنامه دهخدااستثناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کردن . (منتهی الارب ). بیرون کردن چیزی از حکم . (وطواط). بیرون کردن از مجموعه ای چیزی را. (غیاث ). از حکم عمومی بیرون کردن . محاشاة. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تحلل . (تاج المصادر بیهقی ). || در یمین کلمه ٔ انشأاﷲ گفتن . (منتهی الا
استثنائیلغتنامه دهخدااستثنائی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استثناء. || (اصطلاح منطق ) در علم منطق قسمی از اقسام قیاس باشد که شرح آن بنحو کامل در ذکر معنی لفظ قیاس گفته آید. (کشاف اصطلاحات الفنون ). قیاس استثنائی ...آن بود که نتیجه یا نقیض نتیجه در مقدماتش مذکور بود بالفعل . و آن از شرطیات توان