خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استحداث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استحداث
معنی
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - تازه پیدا کردن . 2 - نوآوردن . ج . استحداثات .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استحداث
لغتنامه دهخدا
استحداث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو گرفتن . (تفلیسی ). نو آوردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). نو یافتن . (منتهی الارب ). نو کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نو پیدا کردن . (وطواط).
-
استحداث
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - تازه پیدا کردن . 2 - نوآوردن . ج . استحداثات .
-
جستوجو در متن
-
مستحدث
لغتنامه دهخدا
مستحدث . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استحداث . چیز نو پیدا کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). نوآورده و نویافته . (ناظم الاطباء). خبر و امثال آن که آن را نو و جدید یابند. (اقرب الموارد). || آغاز شده و ابداع گشته . (اقرب الموارد). رجوع به استحداث ...
-
مستحدث
لغتنامه دهخدا
مستحدث . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحداث . چیز نو پیدا کننده . (غیاث ) (آنندراج ). از نو پیدا کننده . (ناظم الاطباء). نو و جدید یابنده ٔ خبر و امثال آن . || آغازکننده . ابداع کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استحداث شود.
-
مستحدثة
لغتنامه دهخدا
مستحدثة. [ م ُ ت َ دَ ث َ ] (ع ص ) مؤنث مستحدث . نوآورده . نوآمده : این رسم از جمله رسمهای مستحدثه است . (تاریخ قم ص 166). رجوع به مستحدث و استحداث شود.
-
باغ طغاشاهی
لغتنامه دهخدا
باغ طغاشاهی . [ غ ِ طَ ] (اِخ ) باغی بوده است به یزد : قریب باغ مهتر است و از استحداث اتابک طغانشاه است ، و شاه یحیی ساباطی عالی و مسجدی بر در آن ساخته و در آن ساباط دایم آب تفت جاری است و در برابر آن باغ وردانروز است . (از تاریخ یزد چ افشار ص 143). ...
-
باغ گرشاسبی
لغتنامه دهخدا
باغ گرشاسبی . [ غ ِ گ َ ] (اِخ ) باغی بوده است در یزد منسوب به علأالدوله گرشاسب : از باغهای قدیم است و از استحداث گرشاسب بن فرامرزبن علاءالدوله کالیجار است و آب تفت در بیرون و اندرون آن جاری است . (تاریخ جعفری یزد ص 140). قریب چهل سال گرشاسب والی یز...
-
باغ امیرشاهی
لغتنامه دهخدا
باغ امیرشاهی . [ غ ِ اَ ] (اِخ ) نام باغی به یزد : [ این باغ را ] صاحب سعید خواجه امیر شاه که اباً عن جد از بزرگان این دیار بوده اند استحداث کرد و عمارات و خانه و درگاه و کوشک بر بالای آن [ سازداد ]، چون امیرزاده اسکندر به یزد آمد، آن باغ را به سلطان...
-
شعیب آباد
لغتنامه دهخدا
شعیب آباد. [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران . محصول عمده ٔ آن غلات و صیفی و چغندرقند. سکنه ٔ آن 817 تن . آب آن از رودخانه ٔ جاجرود تأمین میشود. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). در تاریخ قم د...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیبان است . و چنانکه مرزبانی از مشایخ خویش آورده ، مولد ثعلب به سال 200 هَ .ق . و وفات او سیز...