اعتراضدیکشنری عربی به فارسیبريدن , قطع کردن , جدا کردن , حاءل شدن , جلو کسي را گرفتن , جلو گيري کردن , جلوگيري , ايراد , اعتراض , مخالفت , استدلا ل مخالف
سببدیکشنری عربی به فارسیسبب , علت , موجب , انگيزه , هدف , مرافعه , موضوع منازع فيه , نهضت , جنبش , سبب شدن , واداشتن , ايجاد کردن (غالبا بامصدر) , دليل , عقل , خرد , شعور , استدلا ل کردن , دليل و برهان اوردن