استذاقهلغتنامه دهخدااستذاقه . [ اِ ت ِ ق َ ] (ع مص ) چشیدن . || چشیدن خواستن : استذاق فلاناً؛ خبره فلم یحمد مخبرته . (تاج العروس ). و رجوع به مستذاق شود.
مستذاقلغتنامه دهخدامستذاق . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استذاقة. امر مستذاق ؛ کار مجرب و معلوم . (منتهی الارب ). رجوع به استذاقة شود.