استطراقلغتنامه دهخدااستطراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بعاریت خواستن گشن را. (منتهی الارب ). گشن بعاریه فراخواستن . (تاج المصادر بیهقی ). شتر نر بعاریت خواستن برای ایغری . || فال سنگک خواستن از کاهن . (منتهی الارب ).
مستطرقلغتنامه دهخدامستطرق . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطراق . آنکه از کاهن فال سنگک زدن خواهد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بعاریت خواهنده گشن را. (منتهی الارب ). رجوع به استطراق شود.