استفحلدیکشنری عربی به فارسیوخيم شد , دشوار شد , مشكل شد , بحرانى شد , خطرناك شد , بغرنج شد , نابسامان شد
استفحاللغتنامه دهخدااستفحال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگشن آمدن ماده . (زوزنی ). نر خواستن شتر ماده . || فحل نیکو و توانا جستن تا بچگان خوب و توانا زایند. || بزرگ شدن کار. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || نر گردید خرمابن .
استفعالفرهنگ فارسی عمیددر صرف عربی، یکی از بابهای دهگانۀ مصادر ثلاثی مزید که مفهوم درخواست کاری یا چیزی را میرساند.
استفعالفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - طلب فعل کردن . 2 - نام یکی از باب های ده گانة ثلاثی مزید در صرف زبان عربی که با افزودن «اِست .» در آغاز فعل مجرد ساخته می شود و معنی آن درخواست چیزی کردن و خواستار آن چیز گردیدن است . چنان که استخراج به معنی بیرون آوردن است .
استافیللغتنامه دهخدااستافیل . [ اِ ] (از یونانی ، اِ) به لغت رومی انگور را گویند و بعربی عنب خوانند. (برهان ) (غیاث ) : آنکه رومی بود گفت این قیل راترک کن ، خواهم من استافیل را.مولوی .