استلطافلغتنامه دهخدااستلطاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چسبانیدن چیزی را بر بازو و جنب خود. || بی اعانت دیگری کار خود کردن اشتر نر در بردن شتر نره را در شرم ناقه .
مستلطفلغتنامه دهخدامستلطف . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلطاف . لطیف شمرنده و لطیف یابنده چیزی را. (اقرب الموارد). || چسباننده چیزی را بر بازو و جنب خود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استلطاف شود.
دربردنلغتنامه دهخدادربردن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بیرون بردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).- از راه دربردن ؛ از راه منحرف کردن . از راه بدربردن .- جان دربردن از مرضی یا جنگی ؛ نجات یافتن .|| فروبردن . ادخال . ادراج . ایهال : ادغام ؛ درب