استلویولغتنامه دهخدااستلویو. [ اِ ت ِل ْ ی ُ ] (اِخ ) (گردنه ٔ...) گردنه ٔ جبال آلپ ، بین تیرُل و ایتالیا و مُز، دارای 3183 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد و فولادسازی دارد.
اصطلاحلغتنامه دهخدااصطلاح . [ اِ طِ ](ع مص ) با یکدیگر صلح کردن . (لغت میرسید شریف جرجانی ص 2) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (زوزنی ). با هم صلح کردن . مأخوذ از صلح است ، چون در باب افتعال صاد مقابل تای افتعال افتاد تای را بدل به طا کردند اصطلاح شد. (غی
اصتلاحلغتنامه دهخدااصتلاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اصلاح . همدیگر نیکی کردن و آشتی نمودن . (منتهی الارب ). خلاف تخاصم و اختصام . اصطلاح . (قطر المحیط).
اصطلاحیلغتنامه دهخدااصطلاحی . [ اِ طِ ] (ص نسبی ) آنچه متعلق به اصطلاح باشد. منسوب به اصطلاح . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واصطلاحی هر چیزی را که وابسته ٔ به اصطلاح باشد گویند،چنانکه گویند: هذا منقول اصطلاحی ، و سنة اصطلاحیة، و شهر اصطلاحی و امثال آن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).