استنامةلغتنامه دهخدااستنامة. [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) آرمیدن . قرار گرفتن . (منتهی الارب ). بیارامیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || خویشتن را خوابیده نمودن . (منتهی الارب ). خود را بخواب زدن . خواب کردن .
مستنیملغتنامه دهخدامستنیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آرمنده و قرار گیرنده و خویشتن خوابیده نماینده . (از منتهی الارب ). || خفتن خواهنده . || خفته . (از اقرب الموارد). و رجوع به استنامة شود.
آرامیدنلغتنامه دهخداآرامیدن . [ دَ ] (مص ) آرمیدن . استراحت کردن . آسودن . ساکن شدن . (زمخشری ). آسایش یافتن . سکون . استقرار. اسکان . (زوزنی ). بیارامیدن . قرار گرفتن : نیارامد از بانگ هنگام جنگ [ رستم ]همی آتش افروزد از خاک و سنگ . فردوسی .