توجیه استنتاجیinferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن یک باور بهواسطة باور دیگری موجه میشود
معرفت استنتاجیinferential knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی معرفت که غیربدیهی است و حصول آن به وساطت شناخت یا شناختهای دیگر نیازمند است
توجیه استنتاجیinferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن یک باور بهواسطة باور دیگری موجه میشود
معرفت استنتاجیinferential knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی معرفت که غیربدیهی است و حصول آن به وساطت شناخت یا شناختهای دیگر نیازمند است
منطق کلاسیکclassical logicواژههای مصوب فرهنگستانمنطقی دوارزشی مبتنی بر یک زبان صوری و یک دستگاه استنتاجی و نیز یک دستگاه معناشناختی
aposterioriدیکشنری انگلیسی به فارسیآپوستیری، از مخلوق بخالق پی برده، استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی
مبناگراییfoundationalismواژههای مصوب فرهنگستاندیدگاهی در معرفتشناسی مبتنی بر اینکه باورهای بنیادین و غیراستنتاجی ما مبنای توجیه معرفتی سایر باورهای استنتاجیمان هستند
a posterioriدیکشنری انگلیسی به فارسیa posteriori، از مخلوق بخالق پی برده، استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی
توجیه استنتاجیinferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن یک باور بهواسطة باور دیگری موجه میشود
توجیه غیراستنتاجیnon-inferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن موجه بودن یک باور متکی بر باور دیگر نیست بلکه یا بهخودیخود موجه است یا بر منابعی مانند احساس و ادراک و حافظه استوار است که بینیاز از توجیهاند
معرفت استنتاجیinferential knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی معرفت که غیربدیهی است و حصول آن به وساطت شناخت یا شناختهای دیگر نیازمند است