استنثاجلغتنامه دهخدااستنثاج . [ اِ ت ِ] (ع مص ) فروهشته گردیدن یکی از دو تنگ بار. (منتهی الارب ): استنثج احدالعدلین ؛ استرخی . (اقرب الموارد).
استنتاجلغتنامه دهخدااستنتاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب انتاج و استخراج نتیجه از مقدمات . || طلب فرزند کردن .
مستنثجلغتنامه دهخدامستنثج . [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استنثاج . رجوع به استنثاج شود. || یکی از دو تنگبار فروهشته گردیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به استنثاج شود.