استنهاجلغتنامه دهخدااستنهاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) هویدا شدن راه . (تاج المصادر بیهقی ). واضح گردیدن راه . (منتهی الارب ). || براه دیگری رفتن . (منتهی الارب ).اقتدا کردن به کسی در رفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
اسطینوشلغتنامه دهخدااسطینوش . [ ] (اِخ ) امپراطور روم : ملکت اسطینوش بوقت [ عمربن ] عبدالعزیز شش سال بود. (مجمل التواریخ و القصص ص 137).
مستنهجلغتنامه دهخدامستنهج . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) به راه دیگری رونده . || راه که واضح شده باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنهاج شود.