استهناعلغتنامه دهخدااستهناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) منکسر شدن از جواب . (منتهی الارب ): استهنع الرجل ؛ انکسر و فتر من جواب . (اقرب الموارد).
آپستنگاهلغتنامه دهخداآپستنگاه . [ پ َ ت َ ] (اِ مرکب ) در فرهنگ اسدی (خطی ) کلمه ای بدین صورت هست بمعنی آبشتنگاه و شعر قریعالدهر را در اینجا نیز شاهد آورده است .
پاستناگلغتنامه دهخداپاستناگ . [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) پاستیناگ . نوعی ماهی در دریاها و رودهای آمریکای جنوبی .
مستهنیلغتنامه دهخدامستهنی ٔ. [ م ُ ت َ ن ِءْ ] (ع ص ) یاری خواهنده . (از منتهی الارب ). مستنصر. (از اقرب الموارد). || عطا خواهنده . (از منتهی الارب ). مستعطی . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهناء شود.
عطا خواستنلغتنامه دهخداعطا خواستن . [ ع َخوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) بخشش خواستن . طلب دهش و عطا کردن . اجتداء. استجازة. استجداء. استعطاء. استماحة. استمناح . استهناء. تعطی . جدی . مجاداة : خوشی طلب کنی از خلق ، ساده دل مردی که از زکات