استیجابلغتنامه دهخدااستیجاب . [اِ ] (ع مص ) سزاوار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (وطواط). مستحق و سزاوار شدن چیزی را. استحقاق .
طرادلغتنامه دهخداطراد. [ طُرْ را ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالعزیز، ابوفراس السلمی الدمشقی ، المعروف بالبدیع. وی نحوی و نویسنده ای ادیب و در نظم و نثر سرآمد بود. از اشعار اوست :قیل لی لم جلست فی آخر القوم ِ و انت البدیعرب القوافی قلت آثرته لان المنادیَ -ل یری طرزها علی الاطراف <br
ابوداودلغتنامه دهخداابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) سجستانی . سلیمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیربن شدادبن عمروبن عمران السجستانی الازدی بالولاء. اصل او از سیستان و مولد او به سال 202 هَ . ق . بود. وی در اوان صِبا به نیشابور بودو با فرزندان اسحاق بن راهویه به یک دبستان سب