اسطوللغتنامه دهخدااسطول . [ اُ ] (معرب ، اِ) سفینه . کشتی .(دزی ج 1 ص 22). || جهاز جنگی . سفینه ٔ حرب . کشتی جنگی . (مقریزی از تاج العروس ). ج ، اساطیل .
استول عليهدیکشنری عربی به فارسیبتصرف اوردن , ربون , قاپيدن , توقيف کردن , دچار حمله (مرض وغيره) شدن , درک کردن
استولبرگلغتنامه دهخدااستولبرگ . [ اِ تُل ْ ب ِ ] (اِخ ) موضعی در بخش رین آلمان بدوازده هزارگزی مشرق اکس لاشاپل . دارای کارخانه های پارچه بافی بسیار و نیز کارخانه های آلات و ادوات برنجی ، سوزن ، تیرهای آهنی برای ساختمان و خط آهن ، شیشه و غیره . و در نزدیکی آن معادن روی و مس موجود است .
استولتزلغتنامه دهخدااستولتز. [ اِ ت ُ ل َ ] (اِخ ) استولچه . قصبه ٔ مرکز قضائیست درسنجاق هرسک از ولایت بوسنه در 30 هزارگزی جنوب موستار مرکز لوا، در ساحل نهری که برودخانه ٔ نارنده میریزد. || قضائیست در سنجاق هرسک از ولایت بوسنه که بخشی از سکنه ٔ آن مسلمان و بقیه
استولویسمبورگلغتنامه دهخدااستولویسمبورگ . [ اِ تول ْ وَ س ِ ] (اِخ ) شهر و مرکز ایالتی در مجارستان (هنگری ) در 58 هزارگزی جنوب غربی بوداپست . در قرن 11 میلادی استفان پادشاه که نصرانیت را در مجارستان رواج داد، این شهر را بنا کرد و بزبا
استول عليهدیکشنری عربی به فارسیبتصرف اوردن , ربون , قاپيدن , توقيف کردن , دچار حمله (مرض وغيره) شدن , درک کردن
استولبرگ آم هارزلغتنامه دهخدااستولبرگ آم هارز. [ اِ تُل ْ ب ِ ] (اِخ ) موضعی در خطه ٔ ساکس آلمان در 80 هزارگزی شمال غربی شهر مرسبورگ و کاخ مخصوص کنت های استولبرگ بدانجاست .
استولبرگلغتنامه دهخدااستولبرگ . [ اِ تُل ْ ب ِ ] (اِخ ) موضعی در بخش رین آلمان بدوازده هزارگزی مشرق اکس لاشاپل . دارای کارخانه های پارچه بافی بسیار و نیز کارخانه های آلات و ادوات برنجی ، سوزن ، تیرهای آهنی برای ساختمان و خط آهن ، شیشه و غیره . و در نزدیکی آن معادن روی و مس موجود است .
استولتزلغتنامه دهخدااستولتز. [ اِ ت ُ ل َ ] (اِخ ) استولچه . قصبه ٔ مرکز قضائیست درسنجاق هرسک از ولایت بوسنه در 30 هزارگزی جنوب موستار مرکز لوا، در ساحل نهری که برودخانه ٔ نارنده میریزد. || قضائیست در سنجاق هرسک از ولایت بوسنه که بخشی از سکنه ٔ آن مسلمان و بقیه
استولویسمبورگلغتنامه دهخدااستولویسمبورگ . [ اِ تول ْ وَ س ِ ] (اِخ ) شهر و مرکز ایالتی در مجارستان (هنگری ) در 58 هزارگزی جنوب غربی بوداپست . در قرن 11 میلادی استفان پادشاه که نصرانیت را در مجارستان رواج داد، این شهر را بنا کرد و بزبا