استکلاءلغتنامه دهخدااستکلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسیارگیاه گردیدن زمین . (منتهی الارب ). || تأخیر کردن . || زمان و مهلت و تأخیر خواستن . (منتهی الارب ).
استقیلالغتنامه دهخدااستقیلا. [ اُ ت ُ ] (اِخ ) پهلوانی تورانی در لشکر افراسیاب . (برهان ) (سروری ) (مؤید الفضلاء) : چو او بازگشت استقیلا چو گردبیامد که با شاه جوید نبرد.فردوسی .
مستکلیلغتنامه دهخدامستکلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ](ع ص ) نعت فاعلی از استکلاء. زمین بسیارگیاه . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استکلاء شود.
مهلتلغتنامه دهخدامهلت . [ م ُ ل َ ] (ع اِ مهلة).زمان . اجل . مدت . نفسة. (منتهی الارب ). فرصت . (غیاث ) : گفتند فرمان برداریم به هر چه فرماید امامهلتی و تخفیفی ارزانی دارد. (تاریخ بیهقی ص 160).از در مهلت نیند اینها ولیک تو خدای