پاشیتوآلغتنامه دهخداپاشیتوآ. (اِخ ) رودی در کشور پرو که از کردیلر شرقی در مغرب سرّودو پاسکو، سرچشمه گیرد و از میان سلسله جبال آندها گذرد و به مونتانا وارد شود و به اوکایالی فروریزد. طول آن در حدود 200 هزارگز است .
اشتوالغتنامه دهخدااشتوا. [ اَ ت ُ ] (اِ) بمعنی اشتو که زغال و زغال دان باشد. (برهان ). انگشتانه . (فرهنگ نظام از جهانگیری ).
مستأویلغتنامه دهخدامستأوی . [ م ُ ت َءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استیواء. رحم خواهنده . ترحم خواهنده . استرحام کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استئواء و استیواء شود.
رحمت کردنلغتنامه دهخدارحمت کردن . [رَ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یا رحمت کردن بر کسی . بخشودن و عفو کردن و آمرزیدن . (ناظم الاطباء) : رحمت کناد خدا بر او. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310).هر آنکس که بر دزد رحمت کندبه بازوی خود کاروان میزند.<