اسجملغتنامه دهخدااسجم . [ اَ ج َ ] (ع ص ) شتر که بانگ نکند. (منتهی الارب ). اشتر که بانگ نکند. (مهذب الاسماء). ازیم .
اسجاملغتنامه دهخدااسجام . [ اِ ] (ع مص ) روان کردن اشک . (منتهی الارب ). اشک راندن . || انسجام . (تاج المصادر بیهقی ). باریدن . ریخته شدن .