اسطریرنلغتنامه دهخدااسطریرن . [ ] (اِ) یا اسطرنیون . نام یکی از ماهها و شهور است . ادریسی ، آنجا که از اقیانوس سخن میراند گوید: و ایام سفرهم ، فیه ایام قلائل و هی مدةشهر اسطریرن و شهر اوسو. گرگریو (48،1) آنرا اسطزیون ضبط کرده .
اشترچرانلغتنامه دهخدااشترچران . [ اُ ت ُ چ َ ] (نف مرکب ) ساربان . اشتردار. راعی . شترچران . و رجوع به شترچران شود.
اشترچرانفرهنگ فارسی عمیدکسی که شتر میچراند؛ آنکه پیشهاش شترچرانی است و شتران را به چراگاه میبرد: ◻︎ که دارند اسیران خود را معذب / به صحرانوردی و اشترچرانی (محتشمکاشانی: ۴۱۶).
اشترچرانیلغتنامه دهخدااشترچرانی . [ اُ ت ُ چ َ ] (حامص مرکب ) ساربانی . شترچرانی . شترداری . و رجوع به شترچرانی شود.