اسفدنلغتنامه دهخدااسفدن . [ ] (اِخ )حمداﷲ مستوفی قزوینی در عنوان «بلاد قهستان و نیمروزو زاولستان » گوید: زیرکوه ولایتی است سه قصبه است : یکی را اسفدن و دیگری را اشیر و یکی را شارخت گویند. (نزهة القلوب ج 3 ص 145).
اشگفیدنلغتنامه دهخدااشگفیدن . [ اِ گ ِ دَ ] (مص ) شکفتن گل . (از آنندراج ) : همچون شکوفه چشم سپیدم در انتظارتا می ببندد آنچه نخست اشکفیده بود.اثیرالدین اخسیکتی (از آنندراج ).
اسفذنلغتنامه دهخدااسفذن . [ اِ ف َ ذَ ] (اِخ ) یکی از قرای ری و بدان منسوبست ابوالعباس احمدبن علی بن اسماعیل بن علی بن ابی بکر الاسفذنی الرازی متوفی ببغدادسنه ٔ 291 هَ .ق . (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ).
اسفیذنلغتنامه دهخدااسفیذن . [ اَ ذَ ] (اِخ ) یکی از قرای ری که آنرا اسفذن به اسقاط یاء هم گفته اند و بدان منسوب است علی بن ابی بکر الرازی الاسفیذنی . (معجم البلدان ).
پیچگانلغتنامه دهخداپیچگان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 102هزارگزی جنوب خاوری قاین و 20 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو اسفدن به اسفج . دامنه ، معتدل دارای 20
فتح آبادلغتنامه دهخدافتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند که در 81 هزارگزی جنوب خاوری قاین و کنار راه اتومبیل رو اسفدن به اسفج قرار دارد. جایی کوهستانی ، گرمسیر و دارای 45 تن سکنه است . آب آنجا
سارجیلغتنامه دهخداسارجی . (اِخ ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 101 هزارگزی جنوب خاوری قاین . سر راه اتومبیل رو اسفدن به باسفج . کوهستانی ومعتدل ، و آب آن از قنات ، و محصول آن غلات و شلغم است ، 150 تن
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 101 هزارگزی جنوب خاوری قاین و 20 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو اسفدن به اسفج . ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل ، و <sp