اسلیم خطائیلغتنامه دهخدااسلیم خطائی . [ اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از نقاشی و گره بندی که بر گرد نقشها سازند و آنرا بند رومی نیز گویند، و تنها اسلیمی و سلمی نیز آمده . (آنندراج ). و رجوع باسلیمی و اسلیمی خطائی شود.
اسلملغتنامه دهخدااسلم . [ اَ ل َ ] (اِخ ) مولای ابن المدینة. شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب حسین (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 126).
اسلملغتنامه دهخدااسلم . [ اَ ل َ ] (اِخ ) مولای علی بن یقطین . رجوع به سلم شود. (تنقیح المقال ج 1 ص 126).
اسلیمی خطائیلغتنامه دهخدااسلیمی خطائی . [اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) اسلیم خطائی : طالع شهرت چنان دارم که دوران گر کشدحلقه بر نام من اسلیمی خطائی می شود. اشرف .قضا در بارگاه کبریائی فکنده نقش اسلیمی خطائی . امیدی