اسپسوهلغتنامه دهخدااسپسوه . [ ] (اِخ ) (قریه ٔ ...) قریه ای به ماوراءالنهر. (حبیب السیر جزو3 از ج 3 ص 319).
اشساعلغتنامه دهخدااشساع . [ اِ ] (ع مص ) دوال ساختن برای نعل . (منتهی الارب ). || اشساع چیزی ؛ دور کردن آن . (از اقرب الموارد).
آسایشگاهلغتنامه دهخداآسایشگاه . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در آن آسایند. جای استراحت . آرام . آرامگاه . || بیت اللطف . || ساناتوریوم . (فرهنگستان ).
آسایشگاهفرهنگ فارسی عمید۱. جای آسایش؛ محل استراحت و خواب.۲. جایی که بیماران نیازمند به مراقبت دائم و طولانیمدت را نگهداری و معالجه کنند؛ ساناتوریوم.