اسپیرهفرهنگ فارسی معین(اِ رَ یا رِ) ( اِ.) نام دو گونه درختچه از تیرة گل سرخیان که مخصوص مرز فوقانی جنگل های شمال ایران می باشند و در جنگل های ارسباران و ییلاق های نور در 2800 متر ارتفاع دیده می شوند و در همدان و قم و تفرش و دماوند نیز دیده شده اند.
حصریةلغتنامه دهخداحصریة. [ ح َ ری ی َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح منطق ) (قضیه ٔ...) قضیه ٔ محصورة. رجوع به محصورة و حصر قضایا شود.
حشرةلغتنامه دهخداحشرة. [ ح َ ش َ رَ ](ع اِ) هر جنبنده ٔ خرد از پرنده و رونده و خزنده . جنبنده ٔ خرد. خرده جانور. جانور خزنده و گزنده یا جانور ریزه ٔ زمینی . (منتهی الارب ). خستر. خرفسر. هامه . ج ،حشر، حشرات . || پوستی که ملاصق دانه بوده . || تمام شکار یا بهره ٔ نفیس آن یا آنقدر از شکاری که خو
حصیرةلغتنامه دهخداحصیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) جای خرما خشک کردن . || گوشت پاره ای دراز که در پهلوی اسب از لاغری پدید آید. (آنندراج ).
مارنهلغتنامه دهخدامارنه . [ رِ ن َ / ن ِ ] (اِ) گیاهی است که آن را به عربی لحیة التیس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). شنگ که به تازی لحیةالتیس گویند. (ناظم الاطباء). گونه ای شنگ که آن را شنگ چمنی گویند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به لحیةالتیس شود. || اسپیره . (ف
تحسیلغتنامه دهخداتحسی . [ ت َ ح َس ْ سی ] (ع مص ) (از «ح س و») آشامیدن بدرنگ . (تاج المصادر بیهقی ). تحسی مرق ؛ آشامیدن شوربا را اندک اندک بمهلت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آشامیدن اندک اندک بمهلت . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط): و هی [ لحوم حمیرالوحش ] تنفع اذا طبخت بماء... و ت