اسکیثلغتنامه دهخدااسکیث . [ اِ ] (اِخ ) قومی باستانی که داریوش در کتیبه ٔ بیستون آنرا بنام سکه یاد می کند و سه قبیله ٔ آنرا نام می برد. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 242). و رجوع به سکا و سکه شود.
اشکیتلغتنامه دهخدااشکیت . [ اِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 8000گزی باختر رودسر و 50000 گزی خاور املش واقع است . محلی جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی است و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="l
اسقطلغتنامه دهخدااسقط. [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ساقط. پست تر. فروتر. فرومایه تر: و الخوز اَلأم الناس و اسقطهم نفساً. (معجم البلدان چ مصر ج 3 ص 487 س 17).
اسکتلغتنامه دهخدااسکت . [ اِ ک َ / اَ ک َ ] (ع اِ) اسکة. یکی از اسکتان . (منتهی الارب ). رجوع به اسکتان شود.
اسکیتفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی کفش دارای چرخ یا تیغۀ مخصوص برای حرکت بر روی سطح هموار.۲. ورزشی که با استفاده از این نوع کفش انجام میشود.
اسکیتفرهنگ فارسی معین(اِ کِ) [ انگ . ] ( اِ.) صفحة مخصوصی به اندازة زیرة کفش با چرخ های کوچک که در زیر کفش می بندند و بر روی زمین سخت و هموار یا یخی سُر می خورند.
اسکیتفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی کفش دارای چرخ یا تیغۀ مخصوص برای حرکت بر روی سطح هموار.۲. ورزشی که با استفاده از این نوع کفش انجام میشود.
اسکیتفرهنگ فارسی معین(اِ کِ) [ انگ . ] ( اِ.) صفحة مخصوصی به اندازة زیرة کفش با چرخ های کوچک که در زیر کفش می بندند و بر روی زمین سخت و هموار یا یخی سُر می خورند.