اسکینلغتنامه دهخدااسکین . [ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ده پیر، بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد، 22000 گزی شمال خرم آباد، 7000 گزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه . سردسیر. مالاریایی . سکنه 60
اشکنلغتنامه دهخدااشکن . [ اِ ک َ ] (نف مرخم ) مخفف آن شکن است و در کلمه ٔ سنگ اشکن آمده است بمعنی سنگ شکن . رجوع به بهید و شکن شود.
اسکندیکشنری عربی به فارسیهمساز , همساز کردن , جا دادن , منزل دادن , وفق دادن با , تطبيق نمودن , تصفيه کردن , اصلا ح کردن , اماده کردن(براي) , پول وام دادن(بکسي) , ساکن شدن(در) , مسکن گزيدن , سکني گرفتن در , بودباش گزيدن در , اباد کردن
تاسکینلغتنامه دهخداتاسکین . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان جمع آبرود، بخش حومه ٔ شهرستان دماوند واقع در 16هزارگزی جنوب دماوند، بر سر راه فرعی گیلان . سردسیر است و 205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات زهاب رودخانه ٔ آب سرد و محصول آن
داسکینلغتنامه دهخداداسکین . (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 21هزارگزی شمال شرقی آوج . کوهپایه ، معتدل و دارای 431 تن سکنه . آب آن از رودخانه هکدر و چشمه سار و محصول آنجا غلات و سیب زمینی و انگور و