آشامیدنیلغتنامه دهخداآشامیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) درخور آشامیدن . سزاوار نوشیدن . || که نوشیدن آن بتوان . || که نوشیدن آن واجب است . || (اِ) آنچه آشامند. مقابل خوردنی . شراب . مشروب . شربت . حسو. (دهار). نوشیدنی . شروب .
ناشامیدنیلغتنامه دهخداناشامیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) نیاشامیدنی . که قابل آشامیدن نیست . که نتوان آن را آشامید. که نباید آن را آشامید. مقابل آشامیدنی . رجوع به آشامیدنی شود.
ناشامیدنیلغتنامه دهخداناشامیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) نیاشامیدنی . که قابل آشامیدن نیست . که نتوان آن را آشامید. که نباید آن را آشامید. مقابل آشامیدنی . رجوع به آشامیدنی شود.