اشتاوللغتنامه دهخدااشتاول . [ ] (اِخ ) (صحیفه ٔ یوشع 5 : 33) شهری بود بر در مملکت یهودا که سبط دان بر آن دست یافته . (سفر داوران 13 : 25 و <span class="hl" dir
استااوئلیلغتنامه دهخدااستااوئلی . [اِ ءِ ] (اِخ ) قریه ای درالجزیره و آن در قدیم مقام فرقه ٔ مذهبی تراپیست بود و دارای موستانها است .
اسطوللغتنامه دهخدااسطول . [ اُ ] (معرب ، اِ) سفینه . کشتی .(دزی ج 1 ص 22). || جهاز جنگی . سفینه ٔ حرب . کشتی جنگی . (مقریزی از تاج العروس ). ج ، اساطیل .
استأهلدیکشنری عربی به فارسیاستحقاق داشت (پيدا كرد) , شايسته بود , شايستگى پيدا كرد , صلاحيت داشت , مستحقّ (مستوجب) شد
محنه دانلغتنامه دهخدامحنه دان . [ ] (اِخ ) موضعی است در عقب قریه ٔ یعاریم (داود، 18:12) در مابین صرعه و اشتاول (داود، 13:25). (قاموس کتاب مقدس ).