اشتهاردلغتنامه دهخدااشتهارد. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ بزرگی است از بخش کرج شهرستان تهران ، در 78000 گزی جنوب باختر کرج ، سر راه کرج به بوئین زهرا. جلگه ، معتدل ، دارای 6267 تن سکنه ، شیعه مذهب و فارسی زبان و زبان مخصوص که ریشه ٔ
استعاراتلغتنامه دهخدااستعارات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ استعارة: و خوانندگان این کتاب را باید که همّت بر تفهّم معانی مقصور گردانند و وجوه استعارات آنرا بشناسند. (کلیله و دمنه ).
استعراضلغتنامه دهخدااستعراض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فربه گردیدن ناقه : اُستعرضت الناقة باللحم (مجهولاً)؛ فربه گردید ناقه . (منتهی الارب ). || کشتن بی دریافت حال کسی . کشتن هرکه را که پیش آید بی پرسش و دریافت حال آنان . || عرضه کردن خواستن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || چریدن ستو
استعراضدیکشنری عربی به فارسیرژه , سان , نمايش با شکوه , جلوه , نمايش , خودنمايي , جولا ن , ميدان رژه , تظاهرات , عمليات دسته جمعي , اجتماع مردم , رژه رفتن , خود نمايي کردن , تبيين كردن , بيان كردن , پرداختن به , برشمردن
پلنگ آبادلغتنامه دهخداپلنگ آباد. [ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اشتهارد در بخش کرج از شهرستان تهران در 54 هزارگزی جنوب شرقی کرج و سر راه شوسه ٔ کرج به اشتهارد. دارای 159 تن سکنه . ایل شاهسون در بهار به این ده آمده برمیگردند. ای
صحت آبادلغتنامه دهخداصحت آباد. [ ص ِح ْ ح َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان تهران 7000گزی جنوب باختر کرج . کنار راه کرج به اشتهارد. سردسیر. سکنه 176 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، بن شن ، صیفی ، چغندر قند،
چهارطاقلغتنامه دهخداچهارطاق . [ چ َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان تهران ،58 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
گنگلغتنامه دهخداگنگ . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان قزوین که در 87 هزارگزی جنوب باختری کرج و 9 هزارگزی جنوب راه فرعی کرج به اشتهارد واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 23
مرادتپهلغتنامه دهخدامرادتپه . [ م ُ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان تهران . در 84هزارگزی جنوب غربی کرج بر سر راه اشتهارد به بوئین ، در جلگه واقع و دارای 300 تن سکنه است . آبش از قنات لب شور تأمین م