لغتنامه دهخدا
اشتوم . [ اُ ](اِخ ) موضعی است نزدیک تنیس . یحیی بن الفضیل گوید:حمار اتی دمیاط و الروم وُثّب ُبتنیس منه رأی عین و اقرب ُیقیمون بالاُشتوم یبغون مثلمااصابوه من دمیاط و الحرب ترتب .و حسن بن محمدمهلبی در کتاب عزیزی خویش گوید: و از تنیس تا حصن اشتوم که در آن م