اشوریملغتنامه دهخدااشوریم . [ ] (اِخ ) (قدمها) پسران ددان نوه ٔ ابراهیم بودند. (سفر پیدایش 25:3). و اسم او فعلاً در نوشته ای که بخط یمانی است در بلاد عرب موجود میباشد و استاد همل آنرا ترجمه کرده است . (قاموس کتاب مقدس ).
حلقت هشوریملغتنامه دهخداحلقت هشوریم . [ ] (اِخ ) (بمعنی مزرعه ٔ شمشیرها) و آن مکانی میباشد در نزدیکی جبعون و بواسطه ٔ جنگ هولناکی که در آن واقع شد بدین اسم نامیده شد. و بگمان دریک دروادی العسکر واقع بوده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
اصارملغتنامه دهخدااصارم . [ اَ رِ ] (ع اِ) ج ِ صِرْم . (منتهی الارب ). ج ِ صرم ، نوع و گروه مردم و جز آن . (آنندراج ). و رجوع به صرم شود.
عشارملغتنامه دهخداعشارم . [ ع ُ رِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). عشارب . عشرم . و رجوع به عشارب و عشرم شود. || (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
حسرملغتنامه دهخداحسرم . [ ح ِ رِ ] (ع اِ) حشرم . میدانی در السامی فی الاسامی گوید: الیعسوب ؛ منج نر. الحشرم و النخروب ؛ غینة منج . الکواره و الخیلة؛ خانه ٔ منج . الراقود مثله - انتهی . خانه ٔ زنبور.