اصعاطلغتنامه دهخدااصعاط. [ اِ ] (ع مص ) دارو به بینی ریختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لغتی است در اسعاط. رجوع به اسعاط شود. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
اسهادلغتنامه دهخدااسهاد. [اِ ] (ع مص ) یکبارگی انداختن بچه را: اسهدت بالولد. || بیدار کردن . (منتهی الارب ). بی خواب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بی خواب گردانیدن .
اشحاذلغتنامه دهخدااشحاذ. [ اِ ] (ع مص ) تیز کردن کارد و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
اشحاطلغتنامه دهخدااشحاط. [ اِ ] (ع مص ) دور کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد).
اشهادلغتنامه دهخدااشهاد. [ اَ ] (ع ص ، اِ) جج ِ شاهد،بمعنی گواه و اداء شهادت کننده . (از منتهی الارب ).- علی رؤس الاشهاد ؛ بر سر جمع. در حضور گواهان بسیار. علناً و آشکارا. در چشم گواهان .
اصطعاطلغتنامه دهخدااصطعاط. [ اِ طِ ] (ع مص ) دارو ریختن شخص در بینی خود. (ازمنتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به اصعاط شود.