اصلهبابلغتنامه دهخدااصلهباب . [ اِ ل ِ ] (ع مص ) دراز و ممتد گردیدن اشیاء بر جهت خود. (منتهی الارب ). دراز و ممتد گردیدن چیزی بر جهت خود. (ناظم الاطباء). امتداد اشیاء بر جهت خود. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
اسلحبابلغتنامه دهخدااسلحباب . [ اِ ل ِ] (ع مص ) راست شدن . (زوزنی ). راست و دراز و روشن شدن راه و جز آن . (منتهی الارب ). راست کشیده شدن راه .
اسلهبابلغتنامه دهخدااسلهباب . [ اِ ل ِ ] (ع مص ) یازیدن و دراز شدن اسب : قول اعرابی در وصف اسب خویش : اذا عدا اسلهب َّ؛ چون بدود دراز شود و یازنده گردد. (منتهی الارب ).