اصولغتنامه دهخدااصو. [ اَص ْوْ ] (ع مص ) اصوِ نبت ؛ بسیار شدن گیاه و بهم پیوستن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بالگرد هجومیassault helicopterواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی که از آن در جابهجایی نیروهای هجومی خودی برای درگیری با نیروهای دشمن و حمله به آنها یا تصرف و حفظ عوارض حساس منطقة عملیات استفاده میشود
ردة هجومیassault echelonواژههای مصوب فرهنگستانعنصری از واحدها و نیروهای رزمی و هوایی در عملیات آبخاکی که مأموریت ادارة حملة اولیه بر روی مناطق عملیاتی را بر عهده دارد
آتش هجومیassault fireواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آتش که سربازان حملهکننده در هنگام نزدیک شدن به دشمن اجرا میکنند
اصؤعلغتنامه دهخدااصؤع . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ صاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به صاع شود.
اصونةلغتنامه دهخدااصونة. [ اَص ْ وِ ن َ ] (ع اِ) ج ِ صَوان و صِوان و صُوان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به صوان شود.
اصونلغتنامه دهخدااصون . [ اَص ْ وَ ] (ع ن تف ) نگاه دارنده تر و بهتر حفظکننده . (ناظم الاطباء). نگاهدارتر. نگهبان تر. محافظتر: والام ّ علی ولدها اشفق و لها اصون . (الجماهر بیرونی ص 107).
اصوعلغتنامه دهخدااصوع . [ اَص ْ وُ ] (ع اِ) ج ِ صاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ صاع ، و آن پیمانه ای است معروف که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و فطره و جز آن دائر و جاری است . (آنندراج ). و رجوع به صاع شود.
اصونةلغتنامه دهخدااصونة. [ اَص ْ وِ ن َ ] (ع اِ) ج ِ صَوان و صِوان و صُوان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به صوان شود.
اصونلغتنامه دهخدااصون . [ اَص ْ وَ ] (ع ن تف ) نگاه دارنده تر و بهتر حفظکننده . (ناظم الاطباء). نگاهدارتر. نگهبان تر. محافظتر: والام ّ علی ولدها اشفق و لها اصون . (الجماهر بیرونی ص 107).
اصوعلغتنامه دهخدااصوع . [ اَص ْ وُ ] (ع اِ) ج ِ صاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ صاع ، و آن پیمانه ای است معروف که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و فطره و جز آن دائر و جاری است . (آنندراج ). و رجوع به صاع شود.
اصوفلغتنامه دهخدااصوف . [ اَص ْ وَ ] (ع ص ) کبش اصوف ؛ بسیارپشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).