اعتباطلغتنامه دهخدااعتباط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشتن ذبیحه ٔ پرگوشت وجوان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتر جوان و پرگوشت را بی علتی در آن بکشتن . (از اقرب الموارد). بی علتی در شتر، شتر را بکشتن . (تاج المصادر بیهقی ). نحر شتربچه که بی علت باشد. || خراشیدن باد زمین را. (منتهی الار
اعتبادلغتنامه دهخدااعتباد. [ اِ ت ِ ](ع مص ) بنده کردن و به بندگی گرفتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اِستِعباد. (منتهی الارب ).
اهتبادلغتنامه دهخدااهتباد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حنظل چیدن و شکستن آنرا و دانه برآوردن و تر نهادن آنرا تا تلخی از وی بیرون رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حنظل چیدن و شکستن آن و دانه برآوردن از آن و خیسانیدن آنرا در آب تا تلخی وی بیرون رود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اهتباذلغتنامه دهخدااهتباذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتابی کردن در رفتن ودر پریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دروغ بستنلغتنامه دهخدادروغ بستن . [ دُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دروغ گفتن . دروغ بافتن . تهمت زدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). به کسی نسبت دروغ دادن و بهتان بر کسی بستن . (ناظم الاطباء). اعتباط. افتراء. (زمخشری ). تهمت : دست من و زلف یار حاشابر خویش دروغ بسته بودم . <p
کندیدنلغتنامه دهخداکندیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) کندن . (آنندراج ). کندن و کندن فرمودن . (ناظم الاطباء). کندن فرمودن . به کندن واداشتن . (فرهنگ فارسی معین ): عبط، اعتباط؛ کندیدن جای ناکنده را. (منتهی الارب ). || بیرون آوردن . خارج کردن . درآوردن . (ازفهرست ولف ). کندن . (فرهنگ فارسی معین ) <span cl
پنهان شدنلغتنامه دهخداپنهان شدن . [ پ َ/ پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اختفاء. اکتتام . جبوء. جباء. اختباء. انِّماس . (منتهی الارب ). مخفی شدن . پوشیده شدن . استخفاء. اجتنان . تذعلب . اکتنان . ضب ء. ضبوء. (منتهی الارب ) (صراح ). استسرار. (زوزنی ) (منتهی الارب ). اذلیلاء
دروغ گفتنلغتنامه دهخدادروغ گفتن . [ دُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تکلم به دروغ . سخن گفتن به دروغ . سخن ناراست گفتن . کذب گفتن . ابتشاک . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ابطال . اختراص . اختراق . ازدهاف . ازهاف . افتراء. (منتهی الارب ). افک . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). افناد. بَشک . (تاج الم