اعتماملغتنامه دهخدااعتمام . [ اِ ت ِ ](ع مص ) عمامه بستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عمامه بر سر بستن . (آنندراج ). عمامه دربستن . (المصادر زوزنی ). عمامه در سر بستن . (تاج المصادر بیهقی ). پوشیدن عمامه بر سر. و منه : «اعتمت الاکام بالنبات ». (ازاقرب الموارد). || کف برآوردن شیر. (منتهی الا
احتماملغتنامه دهخدااحتمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اندوهگین شدن بشب و بخواب نرفتن از اندوه . بیخواب ماندن . || گرم نشدن چشم و بی خواب ماندن بی آنکه درد باشد.
اهتماملغتنامه دهخدااهتمام . [اِ ت ِ ] (ع مص ) اندوه مند شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندوهگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوه خوردن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف ص 2). || غمخوارگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).
اهتمامدیکشنری عربی به فارسیهايهوي , سروصدا , نق نق زدن , اشوب , نزاع , هايهو کردن , ايراد گرفتن , خرده گيري کردن , اعتراض کردن , بهره , تنزيل , سود , مصلحت , دلبستگي , علا قهعلا قمند کردن , ذينفع کردن , بر سر ميل اوردن
معتملغتنامه دهخدامعتم . [ م ُ ت َم م ] (ع ص ) آن که عمامه می بندد و عمامه بر سر گذاشته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صاحب عمامه . مُعَمَّم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اعتمام شود.
عمامةلغتنامه دهخداعمامة. [ع ِ م َ ] (ع اِ) زره خود که در زیر قلنسوه پوشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِغفَر. (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بَیضة و خود. (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن