اعجمانلغتنامه دهخدااعجمان . [ اَ ج َ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ اعجم . (ناظم الاطباء). مثنای اعجم . (منتهی الارب ). رجوع به اعجم شود.
اعجمیانلغتنامه دهخدااعجمیان . [ اَ ج َ ] (اِخ ) شعبه ای از اتراک قنقلی . (از تاریخ جهانگشای جوینی ص 35). و مصحح ذیل همان صفحه از کتاب فوق آورده که این کلمه ثانیاً در ورق 110a ذکر خواهد شد. در آنجا گوید: «اصل او (یعنی ترکان خاتون
اعجمونلغتنامه دهخدااعجمون . [ اَ ج َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَعجَم ، بمعنی گنگ و غیرفصیح . (از منتهی الارب ). رجوع به اعجم شود.
أَعْجَمِينَفرهنگ واژگان قرآنغير عربها(جمع اعجمي :کسي که سخن گفتنش غير عربي و غير بليغ است، چه اينکه اصلا عرب نباشد ، يا آنکه عرب باشد ولي لکنتي در زبانش باشد -کسي که نمي تواند درست صحبت کند)
اعازیمونلغتنامه دهخدااعازیمون . [ اَ ] (اِ) صورتی است ازاغاذیمون . عادیمون . (دمشقی ). غوثاذیمون . (قفطی ). اغثاذیمون مصری . (قفطی ). رجوع به صورتهای مذکور شود.
اعجمیانلغتنامه دهخدااعجمیان . [ اَ ج َ ] (اِخ ) شعبه ای از اتراک قنقلی . (از تاریخ جهانگشای جوینی ص 35). و مصحح ذیل همان صفحه از کتاب فوق آورده که این کلمه ثانیاً در ورق 110a ذکر خواهد شد. در آنجا گوید: «اصل او (یعنی ترکان خاتون