لغتنامه دهخدا
اعصاف . [ اِ ](ع مص ) برگ برآوردن کشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بابرگ شدن کشت . (تاج المصادر بیهقی ). وقت چیدن شدن گشتن : اعصف الزرع ؛ حان ان یجز. (از اقرب الموارد). || سخت وزیدن باد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باد سخت جستن . (تاج المصادر بیهق