اعماللغتنامه دهخدااعمال . [اَ ] (ع اِ) ج ِ عمل ، کار و خدمت . (آنندراج ). ج ِ عَمَل . (مؤید الفضلاء). ج ِ عَمَل ، بمعنی کار و خدمت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ عَمَل ، یعنی هر کارکه از جانداری با نیت سر زند. (از اقرب الموارد). کردار. کار. خدمت . کارها. (ناظم الاطباء) <span class="h
احماللغتنامه دهخدااحمال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حَمل . بارهای شکم . بارهای درخت . || ج ِ حِمل . بارهای سر وپشت : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). جمله بر پشت رحال و احمال نقل کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || ج ِ حَمَل .برگان . برگان چندماهه و برگان به سال دوم درآ
احماللغتنامه دهخدااحمال . [ اِ ] (ع مص ) یاری دادن کسی را به برداشتن . (منتهی الارب ). یاری دادن در بار برنهادن . (تاج المصادر). || احمال مراءة یا ناقه ؛ فرود آمدن شیر زن یا شتر ماده بی حمل و بارداری و آبستنی .
اهماللغتنامه دهخدااهمال . [ اِ ] (ع مص ) بخود فروگذاشتن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). فروگذاشتن چیزی را بخود. (از صراح ومنتخب بنقل غیاث اللغات ) (آنندراج ). فروگذاشتن . (مؤید) (تاج المصادر بیهقی ) (تفلیسی ) (مجمل اللغة) (مصادر زوزنی ). بخود واگذاشتن یا رها کردن چیزی را و بکار نبردن
جوش دادنweldواژههای مصوب فرهنگستاناتصال فلزات به یکدیگر بهصورت ذوبی یا غیرذوبی با اعمال فشار یا بدون آنها متـ . جوش 2
هوازنی 1airblastingواژههای مصوب فرهنگستانتمیز کردن سطح بیرونی یا درونی اجسام بهوسیلۀ هوا، با اعمال فشار زیاد
جوشکاری حالتجامدsolid-state welding, SSW, solid-phase weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری با اعمال فشار که در آن اتصال بین قطعات بدون رسیدن به نقطۀ ذوب هریک از آنها ایجاد میشود
تراکم مستقیمdirect compression, DCواژههای مصوب فرهنگستانروشی در ساختن قرص که در آن اجزای تشکیلدهنده، پس از اختلاط، با اعمال فشار شکل میگیرند
اِعمالفشار جنسیsexual coercionواژههای مصوب فرهنگستاناِعمالفشار آشکار یا پنهان برای ایجاد رابطۀ جنسی با وعدۀ پاداش یا تهدید به مجازات
اعماللغتنامه دهخدااعمال . [اَ ] (ع اِ) ج ِ عمل ، کار و خدمت . (آنندراج ). ج ِ عَمَل . (مؤید الفضلاء). ج ِ عَمَل ، بمعنی کار و خدمت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ عَمَل ، یعنی هر کارکه از جانداری با نیت سر زند. (از اقرب الموارد). کردار. کار. خدمت . کارها. (ناظم الاطباء) <span class="h
اعماللغتنامه دهخدااعمال . [ اِ ] (ع مص ) کار فرمودن . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). کار فرمودن و در کار آوردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر کار داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بکار واداشتن . (از اقرب الموارد). در کار آوردن . (منتهی الارب ). || کار بستن . (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
اعماللغتنامه دهخدااعمال . [اَ ] (ع اِ) ج ِ عمل ، کار و خدمت . (آنندراج ). ج ِ عَمَل . (مؤید الفضلاء). ج ِ عَمَل ، بمعنی کار و خدمت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ عَمَل ، یعنی هر کارکه از جانداری با نیت سر زند. (از اقرب الموارد). کردار. کار. خدمت . کارها. (ناظم الاطباء) <span class="h
اعماللغتنامه دهخدااعمال . [ اِ ] (ع مص ) کار فرمودن . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). کار فرمودن و در کار آوردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر کار داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بکار واداشتن . (از اقرب الموارد). در کار آوردن . (منتهی الارب ). || کار بستن . (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
نامه ٔ اعماللغتنامه دهخدانامه ٔ اعمال . [ م َ / م ِ ی ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کتاب کردار و افعال . (ناظم الاطباء). آنچه ملکین موکلین بر هر تن از آدمی نویسند از اعمال زشت و نیکو یوم الحساب را. (یادداشت مؤلف ) : چون قیر گشت نامه ٔ ا